Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9262 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
omnim gatherum
U
مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wherunto
U
که بدان
thereto
U
بدان
thereunto
U
بدان
thereby
U
بدان وسیله
thereto attached
U
پسوسته بدان
according as
چنانکه بدان سان که
whereat
U
که بدان جهت که در انجا
paradoxically
U
بدان سان که باعقیده .....است
poetic justice
U
کامیابی خوبان و شکست بدان
that is nothing like it
U
هیچ شباهتی بدان ندارد
the question referred to above
U
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
key-ring
U
حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-rings
U
حلقهای که بدان کلید می اویزند
nose ring
U
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
where no human foot can tread
جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
it was beneath my notice
U
مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
it is not pervious to reasonov
U
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
gate meeting
U
انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
he had no evidence to go upon
U
مدرکی نداشت که بدان متکی شود
feasted
U
مهمانی
entertainment
U
مهمانی
regaled
U
مهمانی
reception
U
مهمانی
receptions
U
مهمانی
regaling
U
مهمانی
regales
U
مهمانی
banquet
U
مهمانی
banquets
U
مهمانی
regale
U
مهمانی
feasts
U
مهمانی
feasting
U
مهمانی
feast
U
مهمانی
party
U
مهمانی
junketing
U
مهمانی
dinners
U
مهمانی
soiree
U
مهمانی شب
soirees
U
مهمانی شب
soirTes
U
مهمانی شب
dinner
U
مهمانی
cocktails
U
مهمانی
guest night
U
شب مهمانی
cocktail
U
مهمانی
entertainments
U
مهمانی
foy
U
مهمانی
an accessible place
U
جایی که راه یافتن بدان ممکن است
near side
U
سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
hobby
U
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
timberhead
U
انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
self feeder
U
ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
plowhead
U
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
hobbies
U
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
tea parties
U
مهمانی چای
kettle of fish
U
مهمانی دانگی
tea party
U
مهمانی چای
entertained
U
مهمانی کردن از
racquet
U
مهمانی پرهیاهو
hen parties
U
مهمانی زنانه
hen party
U
مهمانی زنانه
entertains
U
مهمانی کردن از
dutch treat
U
مهمانی دانگی
entertain
U
مهمانی کردن از
barn dances
U
مهمانی رقص
rave-up
U
مهمانی پر سروصدا
rave-ups
U
مهمانی پر سروصدا
racket
U
مهمانی پرهیاهو
racquets
U
مهمانی پرهیاهو
barn dance
U
مهمانی رقص
to throw a party
U
مهمانی دادن
wingding
U
مهمانی پر سر و صدا
phonoscope
U
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
string board
U
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
paroli
U
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
indo iranian
U
وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
feel awkward
U
خجالت کشیدن
[در مهمانی]
stag
U
جلسه یا مهمانی مردانه
feel embarrassed
U
خجالت کشیدن
[در مهمانی]
to give an enter tainment
U
مهمانی دادن یا کردن
tea dance
U
مهمانی چای ورقص
party
U
مهمانی دادن یارفتن
infare
U
مهمانی بمناسبت ورود
stags
U
جلسه یا مهمانی مردانه
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
forbidden fruit
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
over production
U
عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
to stand treat
U
هزینه مهمانی یا سواری رادادن
potlatch
U
مهمانی دادن مجلس انس
dinner jacket
U
لباس مخصوص مهمانی رسمی
sticker
[guest]
U
مهمانی که نمی خواهد برود
We are invited out tonight .
U
امشب بیرون مهمانی هستیم
She wrecked the party for us.
U
مهمانی رابه مازهر کرد
dinner jackets
U
لباس مخصوص مهمانی رسمی
mumpsimus
U
ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
cowlstaff
U
چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
loving cup
U
پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
go cart
U
چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
crankpin
U
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
defendant
U
خوانده
defendants
U
خوانده
respondent
U
خوانده
respondents
U
خوانده
final setting time
U
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
walking chair
U
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
vives
U
یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
free haul
U
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
unread
U
خوانده نشده
respondent
U
فرجام خوانده
nurse child
U
فرزند خوانده
respondents
U
فرجام خوانده
unsung
U
خوانده نشده
mercury delay line
U
داده خوانده می شد
stepson
U
فرزند خوانده
stepsons
U
فرزند خوانده
blood brother
U
برادر خوانده
godchildren
U
فرزند خوانده
godchild
U
فرزند خوانده
stepchildren
U
فرزند خوانده
adopted son
U
پسر خوانده
respondent in court of cassation
U
فرجام خوانده
stepchild
U
فرزند خوانده
illegibility
U
خوانده نشدنی
blood brothers
U
برادر خوانده
foster parents
U
والدین خوانده
deep read
U
بسیار خوانده
foster child
U
فرزند خوانده
appellee
U
فرجام خوانده
foster son
U
پسر خوانده
appellee
U
پژوهش خوانده
bidden guest
U
مهمان خوانده
called
U
فرا خوانده
adopted child
U
فرزند خوانده
stepdaughters
U
دختر خوانده
stepdaughter
U
دختر خوانده
acid house party
نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
called program
U
برنامه فرا خوانده
to be called
U
به نامی خوانده شدن
invitee
U
مدعو شحص خوانده
self-educated
U
پیش خود درس خوانده
The people have got wise to him.
U
مردم دستش را خوانده اند
fosterling
U
طفل شیرخوار فرزند خوانده
self educated
U
پیش خود درس خوانده
delay
U
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
delaying
U
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
plea
U
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
pleas
U
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
delays
U
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
particulars
U
دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
relicta verificatione
U
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
loard of creation
U
بشر که اشرف المخلوقات خوانده میشود
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
U
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
cantata
U
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
He has read the book from cover to cover .
U
کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
cantatas
U
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
scan
U
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
godmothers
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmother
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
scanned
U
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
scans
U
بخشی از تصویر که توسط اسکنر خوانده میشود
peregrin falcon
U
یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
Manx
U
وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
green stick
U
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
i take no interest in that
U
هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
plea of tender
U
اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
I premise that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
file handing routine
U
قسمتی از یک برنامه کامپیوترکه داده را از یک فایل خوانده و در ان می نویسد
I assume that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
refresh
U
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refreshed
U
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
barbershop
U
وابسته به آهنگ احساساتی که توسط چند مرد خوانده شود
demurrer
U
عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
refreshes
U
تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
totem
U
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems
U
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
Queen's English
[King's English]
<idiom>
U
[انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
wager of law
U
نوعی از دفاع که خوانده به استنادسوگند خود و یازده تن ازهمسایگان بری الذمه می شد
acknowledged mail
U
تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
backgrounds
U
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
background
U
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
injunctions
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
buffer
U
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
tendering
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
compartment rug
U
فرش با طرح خشتی یا بندی لوزی که به خانه شطرنجی و کندوی عسل نیز خوانده می شود
tenderest
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tout temps prist
U
تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
vindictive damages
U
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
wand
U
دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
holographic image
[ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
buffering
U
دو بافرکه با هم کار می کنند به طوری که وقتی در یکی داده وارد میشود دیگری میتواند خوانده شود
wands
U
دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
enclitic
U
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
head switching
U
فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
litmus
U
ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
sequential access
U
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queue
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
Recent search history
Forum search
0
نقد و نظر آزاد ولی دشنام و فحش ممنوع: دوستان عزیز بویژه عدالت خواهان جنبش روشنایی اولا خوشحالم که همه مردم حق و باطل را بخوبی تشخیص دادند و دوما خوشحالم که حداقل خوبان و بدان از هم تمیز شدند و دیگر هر
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com